با حسِ عجیبی با حال غریبی دلم تنگته
پر از عشق و عادت بدون حسادت دلم تنگته
گله بی گلایه، بدون کنایه دلم تنگته
پر از فکر رنگی، یه جور قشنگی دلم تنگته
تو جایی که هیشکی واسه هیشکی نیست و، همه دل پَریشَن
... دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت، که کهنه نمیشن
دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن
یه شب شد هزار شب که خاموش و خوابن چراغای روشن
منِ دل شکسته با این فکر خسته، دلم تنگته
با چشمای نمناک، تر و ابری و پاک دلم تنگته
ببین که چه ساده بدون اراده، دلم تنگته
مثل این ترانه چه قدر عاشقانه، دلم تنگته - دلم تنگته
یه شب شد هزار شب، که دل غنچه ی ما قرار بوده وا شه
تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه، به کامم نباشه
چه قدر منتظر شم که شاید از این عشق سراغی بگیری
کجا کی کدوم روز، منو با تمام دلت می پذیری
منِ دل شکسته با این فکر خسته، دلم تنگته
با چشمای نمناک، تر و ابری و پاک دلم تنگته
ببین که چه ساده بدون اراده، دلم تنگته
مثل این ترانه چه قدر عاشقانه، دلم تنگته

دنیای من، دنیای دل، ♥ دنیــای عشــق ♥ است و جنون ... سودای من، سودای دل، سودای عشق است و جنون...سوزم نگر، شورم ببین، وین آتش تورم ببین ... سینای من، سینای دل، سینای عشق است و جنون...امشب سراپا آتشم، می با سبو سر می کشم...منتظر حضور سبزتون در ♥ دنیــای عشــق ♥ هستیم ...

آهای تو که عشق منی
به فکر من باش یکمی

به فکر من که عاشقم ولی تو بیخیالمی
به فکر من که بعد تو خسته و بی طاقت شدم

آهای به فکرتم هنوز به فکر من باش یکمی

آهای تموم زندگیم بی تو تمومه زندگیم
آهای تموم زندگیم رو به غروبــه زندگیم

آهای تموم دلخوشیم داری تو غصه می کشیم
آهای تموم زندگیم بی تو تمومه زندگیم

آهای تموم زندگیم رو به غروبه زندگیم
آهای تموم دلخوشیم داری تــو غصه می کشیم

شاید اونجوری که باید قدرتو من ندونستم
حرفهایی بود توی قلبم من نگفتم نتونستم
من به تو هرگز نگفتم با تو بودن آرزومه
نقش اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبروم
نیومد روی زبونم که بگم بی تو چی هستم
که بگم دیوونتم من زندگیمو به تو بستم

 
از جدا شدن نوشتی
رو تن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم
نازنیم یا تو یا مرگ

... به تو گفتم باورم کن
میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی
همقفس خدانگهدار

 
دوتا چشمام همه جا دنبال تو میگرده
با نبودنت دلم با غصه ها سر کرده
شب و روز در پی تو من همه جا رو گشتم
یکی گفت غصه نخور اون داره بر میگرده.
زندگی با عشق تو رنگ دیگه داشت برام
... رفتی و بدون تو تلخ شده روز و شبام
دل من با هیچ کسی نمی تونست خو بگیره
شب و روز منتظر و چشم به رات مونده نگام.
کسی مثل تو نشد،کسی مثل تو نبود
همش از خدا میخوام،که بیایی زود زود..

بزرگترین وسوسه ای که با آن روبرو هستیم، هنوز این است که خدا را به شکلی که خودمان میخواهیم در آوریم: هر وقت دلمان خواست از او اطاعت کنیم و هر وقت منافع مان ایجاب کرد، او را نادیده بگیریم! این نگرش درواقع مانند ساختن بت است.بت باعث میشود که اراده خدا را درک نکنیم و خدا نتواند در ما زندگی کند.اما او خدای غیوری است و حاضر نیست برای ما با خدایان دیگر شریک شود. آیا در زندگی شما بت هایی هست که نگذارند خدا در شما زندگی کند؟

رفتى و از خاطرت رفت كه چه خاطراتى داشتيم واسه فرداهاى با هم چه قرارها كه نزاشتيم.....((((((((

آغوشت بوی ناب زندگی است
نه خود زندگی است
می توانم زندگی را.........زندگی کنم در وجودت...

 
یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست
از اون حرفای تلخی که مثه شعر فروغ زیباست
از اون حرفها که یک عمر به گوش ما شده ممنوع
از اون حرفهای بی پرده شبیه شعری از شاملو
از اون حرفها که میترسیم از اون حرفها که باید زد
... از اون درد دلای خوب از اون حرفهای خیلی بد
نگفتی و نمیگم ها حقیقت های پنهانی
از اون حرفها که میدونم از اون حرفها که میدونی
یه حرفهایی همیشه هست که از درد توی سینه ست
مثل فریاذ نسلی که پر از عشق پر از کینه ست
پر از نا گفته هایی که خیال کردیم یکی دیگه
دلش طاقت نمیاره همه حرفامون و میگه
میگه میگه . . .
همیشه آخر حرفا پر از حرفای ناگفته ست
همیشه حال ما اینه همیشه دنیا آشفته ست
به زیر سقف این خونه منم مثل تو مهمونم
منم مثل تو میدونم تو این خونه نمیمونم