عشق یعنی رفتن راه وفا…
عشق یعنی پرواز در حال و هوا…
عشق یعنی جذب تو ترک جفا…
عشق یعنی چشم مست و بی ریا…
عشق یعنی سینه ای صاف از طلا…
عشق یعنی دو قلب از اوج نور…
عشق یعنی انتهای یک غرور…
عشق یعنی مستی و دیوانگی…
عشق یعنی با جهان بیگانگی….
عشق یعنی یک تخیل خواب ناز…
عشق یعنی با تو بودن یک نیاز…
عشق یعنی لاله ها رنگ صفا…
عشق یعنی دوری و زجر و وفا…
عشق یعنی دیدن رویای تو …
عشق یعنی عشق و عشق و عشق تو….

کسی
نشنید این ،صدای خسته من را
کسی ندید ترکهای قلب شکسته
من را
کجاست مرهم زخمی که بر دلم
…بنشیند
که هر که نشست گشود زخم
بسته من را
کجا روم ،از درد خود، به که
گویم
که تا نکند بیش کولبار غصه
من را
خدای من این غصه ها مرا خم
کرد
چگونه صاف کنی ،قامت خمیده
من را ؟
در این گذار عمر رفت امید
روشن قلبم
کسی ندهد باز این ،امید
رفته من را
ز درد های غبار دلم ،لحظه
ای گریزی نیست
نسیم عشق کی برد این ، غبار
کینه من را
در این کشاکش تقدیر ،حسرتی
بدل مانده
که اشک شوق کم کند، اندوه
دیده من را


 

یک احساس زیبا
صادقانه میگویم حرف دلی بی ریا
بی بهانه میگویم مثل آنها ، همان قلبهای بی وفا ، بی وفایی نمیکنم
عاشقانه میگویم عشق من دوستت دارم
صادقانه گفتی دوستم داری ، عاشقانه عشق تو را باور کردم
از من خواستی تنها با تو باشم ، با احترام قلب تنهایم را به تو تقدیم کردم
گقتم این قلب مال تو ، همیشه وفادار تو ، هرگاه خواستی بگو تا شود فدای تو
از من خواستی به کسی جز تو دل نبندم ، میترسیدی روزی تو را ترک کنم
شاخه گل زیبای من ، پر پر نمیشوی هیچگاه در قلب من ، به عشق پاکمان قسم تنها تو می مانی تا ابد در دل من
هیچگاه نمیگذارم دلتنگم شوی ، همیشه در دلت خواهم ماند ، هیچگاه نمیگذارم دلگیر شوی همیشه در کنارت هستم ،هم با تو درد دل میکنم ، هم میشنوم درد دلهایت را…
دوباره میرسیم به آن احساس زیبا ، همان حرف صادقانه ، همان حرف دل بی ریا
همان کلام عاشقانه ، همان احساسی که تنها نسبت به تو دارم ، آری عزیزم خیلی دوستت دارم
گفتی دلت میخواهد همیشه در کنارم باشی، آرزو داری سرت را بر روی شانه هایم بگذاری و آرام بخوابی ، بیا عزیزم که من نیز بی قرارم ، آرزو دارم در کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم سعید دوستت دارم........

عشق  کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود
عشق  صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند
عشق  نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود
عشق  رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است
عشق  نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد
عشق  شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است
عشق  نسیمیست از بهار اما خزان از آن می تراود
عشق  کوششیست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه
عشق  کلمه ایست بی معنی ولی هزاران معنی دارد

عشق………

عشق ۱۰ عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را می رساند ولی معنی آن گفتنی نیست

یک بار بگویی مرا دوست داری ، نمیتوانی در قلبم بمانی ، با آن نگاه عاشقانه  ات مرا اسیر نکن ، با آن حرفهای عاشقانه ات مرا وابسته خودت نکن.
مرا در آغوش خودت نگیر ،که این احساس تضمینی برای ماندن نیست ، تو میگویی قلبم را به تو میدهم و مرا میبوسی ، اما بوسیدن قول ماندن نیست.
با این احساسات  مرا درگیر خودت نکن که عشق بازیچه دست احساساتمان نیست.
آسان است دلبستن ، ولی سخت است دلدادگی ، تو برایم پروانه نباش که سوختن شمع ، همیشگی نیست
مثل ابر بهار نباش که بارانت نمیشوم ، مثل ستاره نباش که آسمانت نمیشوم.
دست در دستان من نگذار که دستها روزی رها میشوند ، پا به پای من در جاده ها نیا که همسفران روزی رفیق نیمه راه میشوند.
در آغوش تو خوابیدن دلیل ان نیست که وجودت برای همیشه مال من است ، این قانون عشق است که هوس سرچشمه خوبی برای ما نیست.
بوسیدن قول ماندن نیست ، عاشق شدن تضمینی برای همیشه بودن نیست.


قلبی که به عشق تو میتپد ، چشمی که از دلتنگی تو میگرید، دستی که در حسرت گرمی دستان تو نشسته ، پاهایی که به امید رسیدن به تو اولین قدم را برداشته.
این قلبم است که عاشق تو است ، این چشمهای من است که باران عشق در آن می بارد و این لبهای من است که برایت میخواند شعر دلتنگی را.
وجودم به خاطر فاصله هاست که سرد است ، حضورت در کنارم تنها آرزوی من است، بتاب ای خورشید همیشه تابانم که گرمای تو شامل حال من است.
این قلب من است که بی تاب است ،  سالهاست که گرفتار است ، به درد عشق دچار است ، دوای دردم هستی ، ای تو که تنها دلیل نفس کشیدنم هستی.
دریچه ای رو به خوشبختی باز میکنم و به خیال تو در آسمان تنهایی پرواز میکنم .
بالهایی که به عشق تو هوس پرواز کرده اند ، میرسم به اوج آسمانی که به عشق تو آبی شده ، دل من برای تو ذره ای شده ، دلتنگم و برایت در سقف آبی آسمان مینویسم.
مینویسم تا هر جایی بخوانی آنچه درون قلب من است .
دوستت دارم عشق من این تنها حرف دل من است.


گفتمش آغاز درد عشق چیست؟…. گفت آغازش سراسر بندگیست…. گفتمش پایان آن را هم بگو…. گفت پایان همه شرمندگیست…. گفتمش درمان دردم را بگو…. گفت درمانی ندارد بی دواست…. گفتمش یک اندکی تسکین آن…. گفت تسکینش همه سوز …. فنا ست نیکوست

 

شب را دوست دارم! چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی مرا ببیند . چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان بی فروغم نمی بیند شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم از شب می ترسم : تو را در شب از دست دادم. از شب متنفرم ، به اندازه ی تمام عشق های دروغین با آفتاب قهرم چرا شبها به دیدارم نمی آید؟

چشمانش…
چشمانش پر از اشک بود به من نگاه کردو گفت مرا دوست داری؟
به چشمانش خیره شدم، قطره های اشک را از چشمانش زدودم و خداحافظی کردم،
روزی دیگر که او را دیدم، آنقدر خوشحال شد که خود را در آغوش من انداخت و سرش را روی
سینه ام گذاشت و گفت اگر مرا دوست داری امروز بگو….!
ماه ها گذشت و در بستر بیماری افتاده بود، به دیدارش رفتم و کنارش نشستم و او را
نگاه کردم و گفت بگو دوستم داری…!
می ترسم دیگر هیچگاه این کلمه را از دهانت نشنوم، ولی هیچ حرفی نزدم به غیر از
خداحافظی…!!
وقتی بار دیگر به سراغش رفتم روی صورتش پارچه سفیدی بود، وحشت زده و حیران
پارچه را کنار زدم، تازه فهمیدم چقدر دوستش داشتم…
امروز روز مرگ من است، مرگ احساسم، مرگ عاطفه هایم
امروز او می رود ومرا با یک دنیا غم بر جا می گذارد
او می رودبی آنکه بداند به حد پرستش
دوستش دارم…


گه کسی دیوونت بود ، بازیش نده
اگه عاشقت بود ، دوسش داشته باش
اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده
اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن
اینطوری همیشه یه پله ازش عقبتری ، اگه یه روزی خسته بشه و یه پله
…بیادعقب ، تازه میشه مثل تو…

 

 

عاشق بودن
توانمند بودن در پذیرفتن ایده ها و واقعیت های نو است
دانستن آن است که دیگری نیز آنچه که بوده باقی نمی ماند
و تغییر آرام آرام او را دگرگون می کند.
عاشق بودن
بخشیدن تا سر حد فقر است
والاترین هدیه ها بین دوستان
اعتماد است و درک متقابل
ایندو و ارمغان عشق اند .
عشق ایثار چیزی بیش از تمامی خود است ،
تنها در طلب لبخندی کوچک.
عاشق بودن
دیدن نه تنها با چشم که با دل است
پرورش بینشی در ژرفای احساس خود و دیگری است
داشتن درکی نیکو از پیوند میان دو انسان است.
عاشق بودن
فدا کردن خود به تمامی است
آماده تا بگویی:
” اینک من و
دوستت دارم بسیار و بسیار ،
ندای تمامی وجودم ”
نه اینکه هر دم به رنگی در آیی و هر روز
نوایی دگر ساز کنی تا پذیرفته شوی
بلکه چنان تغییر کنی تا نور خوبیها
ظلمت کمبودهایت را بپوشاند.                  

توقع زیادی نیست…..
خواستن امنیت آغوش تو…
و عشقی که.. اسیر هوس نباشد…

.عشق یعنی رفتن راه وفا…
عشق یعنی پرواز در حال و هوا…
عشق یعنی جذب تو ترک جفا…
عشق یعنی چشم مست و بی ریا…
عشق یعنی سینه ای صاف از طلا…
عشق یعنی دو قلب از اوج نور…
عشق یعنی انتهای یک غرور…
عشق یعنی مستی و دیوانگی…
عشق یعنی با جهان بیگانگی….
عشق یعنی یک تخیل خواب ناز…
عشق یعنی با تو بودن یک نیاز…
عشق یعنی لاله ها رنگ صفا…
عشق یعنی دوری و زجر و وفا…
عشق یعنی دیدن رویای تو …
عشق یعنی عشق و عشق و عشق تو….
                                                                                    

عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها

جاده های زندگی

فقط موجهاي دريا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اينکه ميدونن اگر برسن به ساحل ميميرن بازم بيقرار رسيدنن

دريا باش که اگر کسي سنگ به سويت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوي

 

فقط موجهاي دريا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اينکه ميدونن اگر برسن به ساحل ميميرن بازم بيقرار رسيدنن

خدايا ازت يه چيزی می خوام.

ميدونم هميشه وقتت رو با حرفام می گيرم.

ولی خدايا تو فقط اينو بهم بده ...

خدايا ازت اينا رو می خوام

         تعادل در عشق

                  در احساس

                          در خشم

                                در زندگی

                                        در دين

 

خدايا بهم کمک کن تا همه اين چيزها رو باهم داشته باشم

چون يکی از اينها بدون اونای ديگه به درد نمی خوره..

          مرسی خدا

دنیا اینجوری دیگه

اگه گریه کنی میگن کم آورده

اگه بخندی میگن دیوونست

اگه دل ببندی تنهات میذارن

اگه عاشق بشی دل تو میشکنن

با این حال باید

لحظه ای راگریست

دمی را خندید

ساعتی را دل بست

وعمری را غریبانه زیست

زندگی خداست و شعر و مهر و عشق و بوسه و آغوش و آهنگ و شور و سوز و ناز و ساز و بهار و آبی و ساده و رقص و صبح و چشم و کام و حال و رود و جوی و گل و رنگ و مست و اشک و لرز و صفا و خوب و زنده و صاف و شراب و خواب و نوش و شاد و گنج و جاده و ماه و روز و وفا و سخا و لطیف و دل آویز و طراوت و زیبا و لبخند و در آخر زندگی زندگی است.

                                                                       http://www.getyourexgirlfriendback.com/img/SilhouetteManWomanEmbracing.jpg

yadat haste

يه سلام عاشقونه

با يه بغض بي بهونه

مي نويسم تا بدوني

ياد تو، تو دل مي مونه


يادته وقتي مي رفتي

دم به دم نگات مي كردم

بغض سنگين توي چشمام

گفتي: صبر كن برمي گردم


يادته قسم مي خورديم

عزيزم بي تو ميميرم

اما حالا كه تو نيستي

من با دلتنگي اسيرم


يادمه وقتي مي گفتم

به خدا نميري از ياد

آه سردي مي كشيدي!

توي قلبم مثل فرياد


اما حالا كه تو نيستي

حال و روز من خرابه

آخر قصه ي عاشق

اشك و ماتم و سرابه



اما حالا كه مي بينم

بي تو دل رنگي نداره

توي آسمون چشمام

غروبا بارون مي باره


مي دوني طاقت ندارم

با غم و غصه اسيرم

زود بيا كه خيلي تنهام

به خدا بي تو ميميرم

 


کاش می شد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه درویش بود

کاش تا هر دلی می گرفت و می شکست

عشق می آمد و کنارش می نشست

کاش می شد با هر دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

 

 

دلم دریای درده

      منو دیونه کرده

            تو رفتی و غم عشق تو 

                          تو جونم لونه کرده

                                 روزای عاشقی می دونم

                                                     دیگه بر نمیگرده

دلم بی تو مثاله

              غروبه شوره زاره

                          تو باغه خشکه سینه

                                          خزونه بی بهاره

                                                  دوباره اسمون چشام

                                                                  هوای گریه داره

                            میخوام آروم بگیرم اگه

                                دل تنگم بزاره

زمان

غارتگر غریبی ایست

همه چیز را میبرد بجز حس دوست داشتن را

 

 

معني عشق ؟؟؟؟؟

معني عشق ؟؟؟؟؟ 

اگر خنده است چرا گريه ميكنيم ؟ اگر گريه است چراخنده ميكنيم ؟ 

اگر مر گ است چرا زندگي مي كنيم ؟ 

اگر زندگي است چرا مي ميريم ؟

اگه عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟

اگه عشق نيست چرا عاشقيم ........!!!!!